بعد چند وقتی.

هیچ حوصله اینجا نیست و صفحه رو برای یادگاری باز کردم 

ولی چشمم خورد به عمر سایت 

1001 روز؟(؛

  • ۶
  • 𝑪𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕𝒔 [ ۱ ]
    • 🪶‌ ‌.‌

    00:00

    فرفری ، یس با خودتم !

    مامان همیشه دوست داره:)

    شبت بخیر 

  • ۲۱
    • 𝕿𝖍𝖊 𝖄𝖆𝖘𝖓𝖆

    بوسه های تو

    گر بوسه هآی تو مرآ به جهنم ببرد 

    به جهنم میروم و به انها میگویم:

    من طعم بهشت را چشیدم!

    • 🪶‌ ‌.‌

    روحی تاریک و سرد در کالبد معصوم نویسنده گمنام

     

    روحی تاریک و سرد در کالبدِ معصومِ نویسنده ای گمنام که روزگار اون رو به رزم آوری بی احساس بدل کرد حُلول کرد تا برای زیستن و مقابله با متخاصمانِ بدخواهِ زندگیش اسلحه به دست بگیره اما به طرز غیر منتظره ای در این بُحبوحه عاشق شد. روزهای بازگشت از جنگ برای منِ فرمانده یِ سوارهِ نظام از مجموعه ای از اصوات و سایه ها تشکیل شده بود بدین دلیل  مغروق میشدم در اقیانوسِ افکارم. گهگاهی افکارِ مهلکِ شِگرفی بسان سیاه چاله ای عظیم و گاه با اندیشیدن به تیله های شبگون ات که ستارگان اَنوار اونها بودن افکاری به زیبای باطنِ تو داشتم نِکو سرشتِ من! تو متشکل از طیف وسعی از رنگ ها بودی و هستی که قادری روح مَخدوشِ سیاه من رو به سپیدیِ کالبدم بدل کنی. از تکرار مکررات رهام کردی و من هم تمامِ عواطف خفته ام رو بیدار کرده تا نثارِ لونایِ فروزنده ای کنم که با افشاندنِ گَردِ ماه بهم به این نیت که من رو شیفته ی خودش کنه دلم رو ربود و سپس درِ قلبِ خودش رو به روم باز کرد و من هم حریصانه اون دلِ کوچکِ پاکش رو تصاحب کرده و مأمن آرامش لونام شدم. این بود چکیده ای کوتاه از روایتِ سواره رو و پیاده رویی که به هم دل باختن و مرهم زخم های هم شدن.

    #سزار

  • ۸
    • 🪶‌ ‌.‌

    Moon

    میرقصیم روی ماه 🌚

    خوبه باهات

    بیداریم هر شب 🌠

    جوری رو به راهم

    توو اتاقم ، دو تا میرقصن

    پشت تختم با یه بیلیز 🍇

    فرق داریم ، عیب نیس

    اد شدی تو پلی لیست 🎵


    + جوری ک این آلبوم قشنگه >>>

  • ۲۰
    • 𝕿𝖍𝖊 𝖄𝖆𝖘𝖓𝖆

    It became Osmoni :]..

     

    ماه ستاره هارو ملاقات کرد.)

  • ۱۸
    • 🪶‌ ‌.‌

    -

    صاحابش اومد ؛ بکشید کنار . 

     

    ​​​​​​-چن روز نیستم ولی هواسم به تک تک حرف ها ، کاراتون و رفتار هاتون هست . 

    ​​​​​

  • ۱۰
  • 𝑪𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕𝒔 [ ۱۲ ]
    • Xro lix

    ~

    • 🪶‌ ‌.‌

    End

    حتی اگه کل دنیا پشت سر من بد بگن تو حق نداری باور کنی ، چون کنار من زندگی نکردی اگ حرف مردم رو باور کردی و من رو قضاوت کردی ، دیگه ب خودت نگو ادم ، نگو انسان! 

    《 تو فقط یک جسم متحرک هستی ، خالی از فهم 》

    • 🪶‌ ‌.‌

    -

    گاهی با خودم فکر می کنم وجودم بی معنی و پوچ است، اما می خواهم زندگی کنم تا نه یک سال، نه یک ماه، نه یک هفته، بلکه حتی یک ثانیه با تو باشم. حالا خوب می دانم که فقط برای زنده ماندن به تو نیاز دارم، هیچ چیز، حتی مرگ، نمی تواند رابطه بین قلب ما را ضعیف کند

    Gn..

    • 🪶‌ ‌.‌

    - لبخند 1401 -

    امسال سالی ود خب شاید کمی وحشتناک برای کسانی بودند ک خوب بود و برای دیگرانی افتضاح امسال هرچ سیع کردم خودم رو پیدا کنم ولی بیشتر گم میشدم من رسما توی باتلاق گیر افتاده بودم ، داغون بودم و هرچقدر سیع میکردم ن خم شم و ن زمین بیوفتم و موفق هم شدم و البته در ضاهر و از درون بیشتر از هم میپاشیدم و باعث میشد هرچیزی ک بشه رو داخل خودم بریزم و برای کسانی ک کنارم بودند دید مثبتی داشت ولی برای خودم نه و متوجه شدم ک تا تضاهر کردن حتا خودمم باورم میشه XD ولی هرچند زمین نخوردنم با اتفاقات زیاد و وحشتناکی ک برام افتاد موفقیت امیز بود . خیلی اتفاق افتاد خیلی هروز یک اتفاق جدید خوب و بد ، الان این نمیدونم چالشه یا چی ولی بیشتر بیانیا دارن انجامش میدن و منم دوست داشتم ک برای اخرین پستم توی سال 1401 همچین پستی بزارم و تا بمونه یادگاری از این سال و موندگار بشه و داخلش از اون حرف بزنم ، داخل این پستا هر کسی شکل و ضاهر داشت یکی اتفاقات کم و دیگری زیاد هرکسی ب نوع خودش ، دوست داشتم بیشتر بگویم ولی نمیدانستم چه چیزی باید اینجا بنویسم و ذهنم خالی از هرچیزی ، نگویم ک لبخندی نداشته ام نه، لبخندهای زیادی رو در این سال تجربه هم کردم ولی بهترین بهترین هاش ، اون بود بهترین اتفاق سال 1401 ام و بهترین اتفاق زندگیم من اون رو پیدا کردم و اون شخص مورد علاقم شد جزوی مهم از زندگیم، تمام خودم! هرباری ک باهاش حرف میزنم باعث میشد لبخند بزنم یکبار هم نشد ک با او حرف بزنم ولی لبخندی نزنم- من حتا با فکر کردن بهش باعث میشه ناخوداگاه لبخند بزنم و دلم برایش ضعف بره و بیشتر بهش وابسته تر شم و اون هرکاریم کنه بازم قلب بی جنبه منه میلرزونه هرکاری ؛  میدونم اگ حوصله کنه این پستم رو میخونه نمیدونم ولی اون باعث شد چن ماه اخر این سالمو ب بهترین شکل بگذرونم و اتفاقات بد قبلش رو فراموش کنم و باعث شد هر سختی ایی ک تو زندگیم دارم رو فراموش مکنم و بجاش لبخندی بزنم و این روز ب روز شدید تر میشد ک میفهمیدم چقدر باید این شخص رو بپرستم وقتی ک با تموم وجودش منو تو اغوش خودش گرف و اون نور کوچیکی بود داخل زندگی تاریکم. و ب مرور زمان بزرگ و بزرگتر شد و باعث میشه ک هرروز هزاران بار ب خودم یاداوری کنم ک چقدر دوستش دارم ، و اون کسی بود ک باعث لبخند من در 1401 شد اون ماه اسمونم شد . و اگ این جملات رو میخونه باید بدونه ک چقدر دوسش دارم و ازش ممنونم بخاطر اینکه کنار هم هستیم و تو‌ همیشه‌ باعث‌ لبخند‌ من‌ میشی
    حتی‌ وقتی‌ کیلومتر‌ ها‌ ازم‌ فاصله‌ داری بلد نیستم حرفای عاشقانه بزنم و قربون صدقت برم..ولی میخوام بدونی که..من همیشه کنارتم.همیشه!تو هر حالی باشی و هرجا که باشی و هر اتفاقی که بیوفته..من کنارتم.همیشه اغوشم بازه برا اینکه خودتو توش جا کنی و اینقد زیر گوشت زمزمه کنم که خوابت ببره.. من همیشه اینجام..

    بهترین اتفاق و باعث لبخند 1401 بودی و در سال دیگر خواهی بود 3> 

       - My wife Arka -

    1401/12/26

    18:40 

    • 🪶‌ ‌.‌

    پیرمرد -

    شخص پیری بود در خانه کوچیک و نقلی و بعد از مدت های طولانی پس از زندگی کردن زیادی پس از روزاهای شیرینش معشوقه خود را از دست داده بود نگاه جوان روبرویش کرد و حالا ک بحث غمیگین همسر اون پیش پا افتاده بود با گریه شروع ب صحبت کرد [ کاش خدا بهم برش میگردوند میدونم شدنی نیست ولی کاش اونجا جایش خوب باشه البته که هست او پاک ترین فرد این جهان بود ] 

    با صدایی ک بیشتر از هر لحظه ایی ک گرفته شده بود ادامه داد [ زمان که میگذره ادمهای کنار هم بیشتر بهم وابسته میشن من هم وابسته اش بودم من خیلی ناراحتم خیلی الان بیشتر از هر لحظه دیگ بهش نیازمندم.. من دلتنگشم خیلی زیاد] سرش را پایین گرفته بود و دست های بزرگ و پیرش میلرزید [ قبل از مرگش خیلی درد کشید امیدوارم الان در ارامش مطلقی باشه ] جوان بعد از تمام صحبتشان با خدافظی دلگرمی او را فورا ترک کرد تا پیرمرد اشک هایی ک سراریز بودند را نبیند. 

    او خبر از دنیای بیرحم درورش نداشت و در غم از دست دادن همسرش میسوخت ، معشوقی ک سالیان سال کنار هم سپری کرده بودند و حالا یکی از انها دیگری را ترک کرده است

    - نوشته شده از واقعیت -


    اینکه زوجی بهم دیگه میگن تا اخرش باهاتم واقعن پاش بمونید ک همچین ادمایی کم پیدا میشه متاسفانه ولی این فرد منو خیلی ب خودم اورد ک دو نفر چطور میتونن از جوانیشون تا پیریشون زمانی ک میمرند کنار هم باشند و از تکتک لحظاتشون استفاده کنن و عشق واقعی همینه با مرگ تموم میشه:) و وقتی ک حتا تا اخر پیریشون کنار هم بودند بازم این فرد حاضر بود همچی رو بده تا بازم کنار معشوقه خود باشه.

     

    پی‌نوشت؛ شخصی ک خیلی عاشقشم این دنیا واسه عاشقی کردنمون کمه من توی اون یکی دنیا دنبالت میگردم3>

    • 🪶‌ ‌.‌
    همه کثیفن حتی بال پروانه ها-
    𝑴𝒆𝒏𝒖
    𝑳𝒊𝒏𝒌𝒔